امیرمحمدم در سفرهای سال95
امیرمحمد گل پسرم
سلام نفس مامانی ، با تمام وجودم عاشقانه دوستت دارم و لحظه لحظه بزرگ شدنت زیباترین روزارو با تو سپری میکنم ، از اینکه احساس قدرت میکنی تا میبینی مامان سوسک میبینه میترسم بهم میگی برو کنار دمپایی بر میداری میکشیش لذت میبرم از اینکه موقع سرماخوردگی قرص دهنم میکنی بعد آب ، میگی بخور زود خوب بشی احساس غرور میکنم هرچی از خوبیات بگم کم گفتم فقط چیزایی که الان یادم امد رو چندتاش گفتم امیرمحمدم بابت بودنت ،خندیدنت، شیرین زبونیت ...همه و همه از خدا سپاس گذار و شاکرم که بهترین فرشته زمینیش رو به من هدیه داده . دوستت دارم با تمااااااام وجودم
تو که هستی هر روز را نه
هر ثانیه عشق است...
عکس خانوادگی در سفر بوشهر
سفر مشهد که با عمه اسیه و دختر عمه فاطمه بابایی رفتیم
پسر گلم با بابایش تو حرم امام رضا (ع)
پسر گلم مشهد رفته موجهای خروشان کلیم بهش خوش گذشت بابایی میگفت با اصرار اوردمش بیرون 5 ساعت تو آب راضی نمیشدی بیای بیرون
این عکسم مربوط بعد تحویل سال95 هست